Environmentalist

Environmentalist


 

 

آنچه باید درباره خشکسالی ایران بدانیم/سهم هر ایرانی از آب شیرین یک نهم سهم یک روسی/کشاورزی چگونه از ایران یک کشور امن ساخته است

  محمدحسین کریمی پور، رییس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران مهمان کافه خبر بود و به سوال های کاربران خبرآنلاین پاسخ داد.

 محمد هیراد حاتمی:

چندی پیش در نشست هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران حاصل پژوهشی از خشکسالی در ایران و تاثیر آن بر اقتصاد کشور مطرح شد. همین موضوع دست آویزی شد تا از محمدحسین کریمی پور، رییس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران دعوت کنیم تا در کافه خبر حضور پیدا کند. کاربران خبرآنلاین سوال های تقریبا مشابهی را از او مطرح کرده بودند که به زعم کریمی پور سر فصل های بسیار مهمی در کشاورزی ایران به شمار می آید. بنابراین سوال ها را در هم ترکیب کردیم تا به طور دقیق تری گفت و گو را انجام داده باشیم. وقتی به استراتژی کشاورزی در ایران رسیدیم در میانه ها توضیحات به یکباره داغ دل کریمی پور تازه شد و بر گفته های محسن خلیلی عراقی پیر صنعت ایران تاکید کرد که در فقدان یک استراتژی چه میزان هزینه می دهیم. در بخش دیگری او به اهمیت کشاورزی در ایران اشاره کرد که در همسایگی پاکستان را با این همه لانه های القاعده مشاهده می کنید. بالاتر افغانستان وجود دارد که بزرگترین عرصه نبرد های چریکی دنیا است. ده کیلومتر این طرف تر و در سیستان و بلوچستان آرامش مطلق را مشاهده می کنید. 200 کیلیومتر این طرف تر می آیید و در کرمان و یزد مشاهده می کنید خانمی نیمه شب بین دو شهر در حال رانندگی است. این اتفاق به زعم کریمی پور مرهون شبکه گسترده ای از روستاها، باغ ها و مناطق مزروعی است که در کنار آن روستا ها راه ها و رفت و آمد ایجاد شده است. آنچه در ادامه خواهید خواند متن گفت و گو با محمدحسین کریمی پور، رییس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران است:

 


کلمه « خشکسالی » این روزها دیگر برای بسیاری از شهروندان از اهمیت دو چندانی برخوردار است. به دفعات هم بحث و گفت و گو و تذکر درباره خشکسالی عنوان شده است. با وجود اینکه سالیان است در رابطه با مشکل خشکسالی می شنویم آیا راهکاری برای مقابله با آن وجود ندارد؟
ما دو مفهوم داریم که باید آنها را از همدیگر جدا کنم؛ نخست مفهومی به نام « خشکی » و دیگری مفهومی به نام « خشکسالی » است. معمولا مفهوم « خشکی » یک صفت ثابت است. به طور مثال ما می گوییم « آقای x بلند قد است » و این طور نیست که یک روز هفته ایشان بلند قد باشد و روزی دیگر در هفته کوتاه قد شود. مفهوم اینکه می گوییم فردی بلند قد است یعنی وقتی آقای x را با بقیه افراد مقایسه می کنیم صفت بلند قد را به او می دهیم. « خشکی » هم اینطور است. وقتی می گوییم کشور یمن خشک است یعنی با توجه به موقعیت جغرافیایی، یمن کشوری است که در آن بارندگی کمی اتفاق می افتد و سهم آب این کشور نسبت به متوسط دنیا کم است. اینطور نیست که سالی در یمن « خشکی » کم باشد و یک سال دیگر « خشکی » در آن زیاد باشد. بنابراین « خشکی » در واقع یک صفت است که به جغرافیای کشور بستگی دارد. یک صفت دیگر تحت عنوان « خشکسالی » داریم. یعنی کشوری ممکن است اصلا خشک نباشد که در این رابطه می توان به مناطق شمالی ایالت متحده آمریکا اشاره کرد. نمی توان گفت ایالت داکوتا خشک است یا اینکه حتی وایومینگ خشک است. اما می توان گفت داکوتا و یا دایومینگ دچار یک خشکسالی تاریخی پنجاه ساله شده است. یعنی نسب به متوسط خودش به طور معنی داری بارش آن کم بوده است. بنابراین خشکسالی یک صفتی است که یک سال هست و سالی دیگر امکان دارد نباشد.
وضعیت ایران در رابطه با پدیده خشکی و خشکسالی به چه شکلی است؟
اگر دو مفهوم « خشکسالی » و « خشکی » را فهمیده باشیم باید گفت که متاسفانه ایران کشور « خشکی » است؛ به طوریکه در منطقه ای قرار دارد که سطح متوسط بارش آن یک سوم متوسط بارش جهان است. غالب مناطق ایران بیابانی، نیمه بیابانی و کم باران است. از سوی دیگر ایران در دو سه دهه گذشته به شدت دچار پدیده خشکسالی است. یعنی سال هایی که میزان بارش متوسط سال از میزان میانگین پنجاه ساله پایین تر است به تعداد زیادی ملاحضه می شود. بنابراین صفت « خشکی » را برای ایران نمی توان درمان کرد. ما به طور مثال نسبت به اسکاتلند و مناطق اروپایی میزان بارش مان به طور معنی داری کم تر است.
اگر بخواهیم یک جمع بندی کنیم می توان گفت راهکاری برای مبارزه با خشکسالی وجود دارد؟ یعنی اینکه پیش بینی می کنیم پدیده خشکسالی در ایران حکمرانی کند. با این پیش بینی راهکاری برای مهار آن وجود ندارد؟
دو مفهوم « خشکی و « خشکسالی » را از هم جدا کردیم. ما در قصه آب در هر کشوری و یا در هر دشتی و یا در حوزه آبریزی شاهد آن هستیم که یک عرضه و یک تقاضا وجود دارد. یعنی طبیعت به هر کشوری مقداری آب شیرین قابل تجدید در هر سال عرضه می کند که ممکن است با خشکسالی کم یا زیاد شود. آن کشور هم با سامانه های کشاورزی، شهر، روستا، صنعت، معدن و نیاز های دیگری که دارد مقداری آب را مصرف می کند. ما اگر در منطقه خودمان نگاه کنیم سهم آب ما تقریبا یک نهم هر فرد روس است.
میزان آب مصرفی؟
خیر. آب شیرین در اختیار. یعنی اگر آب شیرین در اختیار ایران را در یک بطری بریزیم و به تعداد ایرانی ها تقسیم کنیم سهم هر ایرانی تقریبا یک نهم سهم هر روس است. در حالیکه سهم هر ایرانی دوازده برابر یک اشغالگر قدس است. به طور کلی به نظر می رسد در برخی کشور ها که دسترسی به آب بد تر از ما است مدیریت آب، مدیریت بهره ور تری است. به همین دلیل حتی مشاهده می شود اینگونه کشور ها تولیدات کشاورزی زیادی هم دارند که نمونه محصولات آنها را در کشور های زیادی می توان مشاهده کرد. بر اساس منطق پتانسیل آب اینگونه کشور ها نباید یک کشاورزی مهاجر داشته باشند. پس منطق اصلی کشورها این است که میزان آب شیرینی که طبیعت سالیانه در اختیارشان قرار می دهد چگونه می توانند با نیاز هایشان مدیریت کنند. این است که سرنوشت آبی یک کشور را رقم می زند و نه اینکه صرفا طبیعت چه اندازه در اختیار یک کشور آب قرار می دهد.

در ایران ما دو واقعیت داریم. نخست اینکه بارندگی یک سوم متوسط جهانی است و متاسفانه تعریق ما سه برابر متوسط جهانی است. یعنی ما یک سوم مردم جهان آب به دست می آوریم و اگر مواظب این آب نباشیم منطقه کویری و خورشید تابان و داغ ایران سه برابر زود تر از کشور های دیگر این آب را از دسترس ما خارج می کند. این مکانیسم اجازه می دهد که ما بگوییم تقریبا سالیانه 135 میلیارد متر مکعب در سال در بهینه ترین شرایط ایده آل آب شیرین قابل مدیریت داریم. امروز تقریبا 105 میلیارد متر مکعب آن را مدیریت کردیم و بیشتر از 90 درصد این آب را در کشاورزی مصرف می کنیم. ما یکی از شاخص های عدم توسعه یافتگی مان سهم آب صنایع و تولید های غیر کشاورزی است. غالبا در دنیا مصرف آب را به سه قسمت مصرف انسانی در شهر و روستا، کشاورزی و سایر تولیدات تقسیم می کنند. در دنیا سهم تولیدات غیر کشاورزی یعنی صنعت و معدن غالبا از آب نزدیک 22 درصد است. در ایران این کم تر از سه درصد است. در دنیا غالبا سهم مصرف آب کشاورزی نزدیک 70 درصد است و در ایران بیش از 90 درصد است. پس ما نه تنها وارد بخش کشاورزی که اگر وارد بخش شهری، صنعتی هم شویم اعداد بهره برداری مان اعداد خوبی نیست. یعنی آب را خیلی بد و با روش های غیر بهره ور تر ی حتی نسبت به شاگرد اول های منطقه مان داریم مصرف می کنیم. بنابراین در یک جمع بندی کلی می خواهم بگویم ما نمی توانیم طبیعت را مجبور کنیم که باران بیشتری را بباراند. واقعا هم در حد کشوری که 130 میلیارد متر مکعب پتانسیل آبی دارد یک پتانسیل آبی نزدیک بسیار بزرگی به خودمان نداریم که برویم و بخریم. مانند رژیم اشغالگر هم کشوری متجاوز نیستیم که به منابع آب بزرگ نزدیک خودمان نظر متجاوزانه داشته باشیم. بنابراین تنها راه موجود ما این است که میزان آبی را که داریم بهره ور تر ، منطقی تر و با درایت بیشتری مصرف کنیم.
این همان تغییر فرهنگ مصرف آب است ؟ مصرف منطقی تر یعنی اینکه میزان مصرف را باید کاهش داد؟
در دهه چهل در ایران یک اتفاق بسیار بدی در عرصه آب می افتد. آنهم اینکه مالکیت آب به دست دولت می رود. یعنی قانون آب وقتی تدوین می شود آب را در مالکیت دولت قرار می دهد و بقیه بهره برداران از آب را در حد یک بهره بردار به رسمیت می شناسد. بهره بردار موقتی که به طور موقتی پروانه های موقتی از دولت برای بهره برداری می گیرد به رسمیت می شناسد. من فکر می کنم شروع متلاشی شدن ساختار آب در ایران از همین جا است. این اولین تجربه ما نیست. در جهان امروز چه در کشور های پیشرفته و چه در کشور های در حال توسعه آن چیزی که می خواهی خراب کنی و به تاراج ببری را به مالکیت دولت بسپار. رفتارمان را با نفت نگاه کنید. نفتی که مقام معظم رهبری به دفعات تذکر می دهند که این سرمایه ملی است. این یک سرمایه بین النسلی است که نه تنها به این نسل بلکه به تمام نسل های ایرانی تا دنیا وجود دارد تعلق دارد. با این اوصاف ما نفت را داریم مصرف روزانه می کنیم. چرا؟ برای اینکه مالیات آن در اختیار دولت است. در قصه آب هم وضعیت همینطور است . ما از روزی که مالکیت آب را به دولت دادیم و به مردم گفتیم مالک آن نیستید و بهره برداران موقتی هستید که پروانه موقتی می دهید. بر این اساس دست دولت باز شد که هر چه قدر که می خواهد و با هر شرایطی که خودش صلاح می داند پروانه بهره برداری آب بدهد وضعیت آب به وضعیت کنونی افتاد.
اگر آب به شکل خصوصی در بیاید محل نزاع نیست؟ موضوعی که سر نفت هم ممکن است اتفاق بیافتد. یعنی شما قبول ندارید مالکیت مواردی مانند نفت و آب اگر از اختیار دولت خارج شود در نهایت به نزاع ممکن است کشیده شود؟
تمام ساختار های حقوقی بشری یکی از نخستین سوال هایی که به آن پرداختند مالکیت آب است. به همین دلیل است که تمام ادیان نسبت به مالکیت آب حتما حرفی دارند. شما مالکیت آب را در دین زرتشت مشاهده می کنید؛ در دین یهود برای آن احکام مفصلی می بینید و در اسلام هم یک سیستم حقوقی بسیار پیشرفته بر مالکیت آب وجود دارد. در اسلام آب برای خداست. مثل تمامی انفال؛ اما به افرادی که زود تر می آیند و استفاده مشروع از آب می کنند حق حیازت می دهد.
این موضوع را بیشتر باز می کنید؟
یعنی چشمه ای در بیابانی داریم. اگر فردی بیاید و از خروجی 10 لیتر بر ثانیه این چشمه 2 لیتر جدا می کند و برود به طور مشروع یک زمینی را انتخاب می کند و باغی را احداث می کند، اسلام می گوید تا این فرد هست و تا کسانی که از این فرد زمین را بخرند و یا به طور مشروع ارث ببرند، دو لیتری که ایشان دارد مصرف می کند برای ایشان است. کس دیگری نمی تواند بیاید و مصرفی را در آنجا تعیین کند که با دو لیتر آن فرد تزاحم کند. فرض کنید 5 نفر دیگر بیایند و این ده لیتر را مصرف کنند. نفر ششم نمی تواند بیاید و بگوید سهم من کو؟ اسلام پاسخش به این نفر ششم این است که این ده لیتر آب را این پنج نفر به مصارف مشروع رساندندو بر آن حق دارند. حقی که قابل القا نیست. این چیزی است که در قانون مدنی ایران که به نظر من قانون بسیار مترقی ای است، به رسمیت شناخته شده است. متاسفانه در دهه 40 کشور در تب و تاب یک انقلاب بی ریشه کشاورزی قرار می گیرد. ما انقلاب سفید را مشاهده می کنیم؛ تقسیم اراضی را می بینیم و یک حرکتی هم در رابطه با آب می شود. متاسفانه پس از پیروزی انقلاب به جای اینکه این موضوع اصلاح شود و ما به مبانی اسلامی بازگردیم، آنچه بود تایید می شود. به همین دلیل است که مشاهده می کنیم در دشت رفسنجان از سال 1353 دشتی ممنوعه است. یعنی میزان برداشت از میزان تحمل فنی دشت بیشتر شده است. قرار است دیگر یک چاه اضافه تر زده نشود. امروز مشاهده می شود چاه های مجاز در این دشت بیش از دو برابر می شود.
چرا؟
مردم چاه هایی را می زنند که دولت اختیاراتی به آنها می دهد. هر چند سال یک بار مجلس هم مصوبه ای می دهد که چاه هایی که احداث شده است را قانونی می کند. خبر بدی که دارم این است که تعداد چاه ها غیر مجاز شناسایی شده و پروانه دار کشور بیش از صدهزار حلقه چاه است. یعنی چاه هایی که وزارت نیرو آنها می شناسد، مختصات جی پی اس آنها را دارد، مالک آنها شناخته شده است و برای آنها پرونده تشکیل شده است که به طور غیر مجاز از منابع آب زیر زمینی برداشت می کنند. به دلیل اینکه ما اشتباه کردیم حق اسلامی و منطقی مردم بر آب لغو کردیم. آب را به مالکیت دولت و پروانه های بهره بردای موقت مردم دادیم. دوم اینکه مردم وقتی از مالکیت مشروع حیازتی آب خارج شدند دولت شروع به اصراف در دادن پروانه ها کرد. جایی که دشت 100 پروانه داشت 200 پروانه صادر شد.
 

چرا سیاست های کشاورزی با وجود اهمیتی که دارد چندان قابل دفاع نیست؟ یعنی ما یک استراتژی درست و دقیق در بخش کشاورزی مان مشاهده نمی کنیم و با حوادث یکباره به شدت مواجه هستیم؟
من از شما سوال می کنم کدام استراتژی؟
یعنی اصلا ما استراتژی نداریم؟
با من کمی همراه شوید. در ایران مساله کشاورزی با کشوری مانند لبنان و حتی فلسطین اشغالی فرق دارد. در ایران کشاورزی فقط نقشی در اندازه 12 درصد تولید ناخالص ملی به همراه نفت ندارد. نقش آن بسیار فراتر است. کشاورزی در ایران دارد 90 درصد آب این کشور خشک را مصرف می کند. هر تغییری که در کشاورزی که به منابع آب ترجمعه شود می تواند آینده توسعه این کشور را به طرف رشد یا به طرف سقوط هدایت دهد. دو اینکه کشور ایران یک کشور بسیار پهناور و بیابانی و نیمه بیابانی است که اگر کشاورزی در آن حذف شود، کشور به عرصه بزرگی با 250 شهر تبدیل می شود. چیزی شبیه عربستان خواهد شد. اگر خدایی ناکرده این اتفاق در ایران بیافتد ما تمام ساختار دفاعی و امنیتی مان دچار خلل می شود. شما امروز به جنوب شرق ایران می روید. در همسایگی پاکستان را با این همه لانه های القاعده مشاهده می کنید. بالاتر افغانستان وجود دارد که بزرگترین عرصه نبرد های چریکی دنیا است. ده کیلومتر این طرف تر و در سیستان و بلوچستان آرامش مطلق را مشاهده می کنید. 200 کیلیومتر این طرف تر می آیید و در کرمان و یزد مشاهده می کنید خانمی نیمه شب بین دو شهر در حال رانندگی است. این اتفاق چیست؟ علاوه بر نیرو های نظامی قوی این اتفاق مرهون شبکه گسترده ای از روستاها، باغ ها و مناطق مزروعی است که در کنار آن روستا ها راه ها و رفت و آمد ایجاد شده است. در همین ناحیه که من صحبت کردم نزدیک 300 هزار هکتار باغ پسته وجود دارد که بیشتر از 260 هزار هکتار آن پس از انقلاب درست شده است. 300 هزار هکتار به گونه ای است که هر مالک به طور متوسط 1 و نیم هکتار زمین دارد. 300 هزار هکتاری که 200 هزار خانواده را در آنجا پابند کرده است. این خانواده ها روستا دارند، روستا ها با جاده ها به هم وصل هستند که جنوب شرق ایران را به منطقه آباد تبدیل کرده اند. یک عنصر تروریستی بخواهد در این شرایط حرکت کند مجبور است 5 یا 6 جاده را قطع کند و بارها دیده شود. بنابراین وقتی شما درباره کشاورزی صحبت می کنید المان آب در کشور خشک ایران که محور توسعه است روی میز تان می آید، المان آمایش سرزمین روی میزتان می آید. المان روستا ها روی میزتان می آید حتی المان سنگین 20 درصد اشتغال روی میزتان قرار می گیرد. کشاورزی ایران 20 درصد اشتغال را تامین کرده است. بنابراین اگر دست کوچک به کشاورزی بخورد و 20 درصد اشتغال 4 یا 5 درصد بالا و پایین شود ممکن است تبعات اجتماعی بدی داشته باشد. برگردیم به سوال که در رابطه با استراتژی در یخش کشاورزی مطرح شده بود. کدام استراتژی را سراغ دارید که این مطالب را به هم پیوند دهد. در وضعیت کشاورزی که ما هر کار اساسی و راهبردی می خواهیم انجام دهیم فورا چند موضوع سنگین مانند آب، اشتغال، آمایش سرزمین، ملاحظات دفاعی و امنیتی ظاهر می شود. کدام سندی را می توان در نظر گرفت؟ من چند سالی است در بخش کشاورزی فعالیت می کنم اما همچنین سندی ندیدم. ما تکه هایی از اسناد مانند برنامه های پنج ساله داریم.
با توجه به سیاست های وارداتی طی سال های گذشته پیش بینی می کنید بخش کشاورزی توان رقابتی خود را از دست داده باشد یا خیر؟
ما دو مطلب را به عنوان ماموریت های حاکمیت باید به رسمیت بشناسیم. نخست اینکه حاکمیت باید از بخش های تولیدی از جمله تولید کشاورزی حمایت کند و تلاش کند آنها رونق دهد. دوم اینکه حاکمیت باید مواظب سبد مصرفی خانوار و تعادل آن با درآمد متوسط خانوار ها مخصوصا در دهک های آسیب پذیر باشند. دولت ها نه در ایران که در بسیاری از جا های دنیا بین این دو موضوع به تصمیم گیری هایی سختی می افتند. دولت هایی مانند دولت ما که به درآمد های منابع طبیعی وابسته اند، غالبا راه حل های بسیار ساده ای را پیدا می کنند. در این رابطه می توان به برنج اشاره کرد. به فاصله 6 تا 15 ماه دو حرکت سینوسی را مشاهده می کنید. نخست گران شدن برنج که فریاد مردم را به دنبال دارد و نوید وزارتخانه ها مربوطه که چند کشتی در راه است و قیمت ها کاهش پیدا می کند. به فاصله پنج یا شش ماه مشاهده می کنید نماینده های استان های برنج خیز طی جلساتی از اینکه برنج های تولید داخل به فروش نرفته گلایه می کنند. این سینوس را چند بار باید بشماریم؟ مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که ما وزرای بی توجه داریم؟ واقعیت این است که اصل مشکل جای دیگر است. وقتی میزان، قیمت، کیفیت محصول نمی تواند رقابتی باشد تا مدتی با تدابیر بخشنامه ای می توان آن را حفظ کرد. پس از مدتی که محصول رقابتی نباشد در آن علائم بحران به وجود می آید.

مسئولان دولت اخیرا مدعی اند که توطئه سرقت "آب ابرهای روانه ایران" از طریق بارش مصنوعی، توسط کشورهای دیگر ، از دلایل اصلی خشکسالی سالیان اخیر ایران است. این حرف صحیح است؟
تردیدی نیست که تکنولوژِی باروری ابرها در دنیا چند دهه است که در حال بکارگیری است. در منطقه ما ، روسها در شمال خزر ،یکی از بنیان گذاران این علم در جهانند. مطلب برای سایر بازمانده های شوروی هم – به اندازه وسع تکنیکی کشورها- نا آشنا نیست. ترکها و تا حدی شیوخ عرب از طریق غربی ها تجارب و سوابقی دارند.
این روشها امروز نسبت به دهه هفتاد میلادی خیلی پیشرفت داشته است. حتی جدای از مساله تامین آب از طریق بارش که هدف اصلی این علم است ، در دنیا سوابقی در استفاده متمرکز موردی مثل مبارزه با پیک آلودگی هوای کلانشهرها یا تلطیف هوا حین مراسمی بزرگ مورد مطالعه و آزمایش بوده است.
ولی اینکه آنرا از علل اصلی خشکسالی در ایران بدانیم ، حرف قابل باوری نیست.
چرا؟ اگر دیگران آب داخل ابرها را استحصال می کنند ، ابر خالی از آب در ایران نمی بارد و خشکسالی حاصل میشود . کجای این غلط است؟
اولا این تکنیک محدودیتهای خیلی جدی دارد. یعنی هر وقت خواستی و هر جا خواستی و هر قدر خواستی ، قابل استفاده نیست. وگرنه کشور کم آبی و بسیار ثروتمندی مثل کویت که تمام آب شیرینش متکی به منابع خارج سرزمینش است ، با این تکنیک تامین آب می کرد. ثانیا در مناطق خشک و بیابانی غالب آب چنین بارشهایی ، قبل از تبدیل به رواناب یا تزریق به سفره عملا تبخیر می شود. ثالثا تکنیک گرانی است و متر مکعب آب استحصالی از آن که پراکنش بارشش هم خیلی دقیق قابل کنترل نیست ، غالبا بسیار گران تمام می شود. روی همین اصل است که قسمت بسیار ناچیزی از بارش امروز دنیا حاصل این تکنیک است. عملا این تکنیک تا استفاده گسترده بازاری راه طولانی دارد. مثلا خود ایران در برخی مناطق داخلی با استفاده روسها فعالیتها و موفقیتهایی داشته ولی میزان بارشها نسبت به کل بارش ایران آنقدر ناچیزست که از آن در جداول تعادلی آب کشور نامی نمی برند. این مثل بطری آب معدنی است که شما سر راه میخرید ومی نوشید در مقابل کل آبی که در زندگیتان مصرف برای مصرف خانگی و تامین غذا و خدمات و غیره مصرف می کنید.
در کشور ما سالیانه بیش از 400 میلیارد مترمکعب بارش داریم که در مطلوبترین شرایط ، حدود 137 م م م آن آب شیرین قابل استحصالست . یعنی از هر سه مترمکعب بارش ، تنها یک مترش قابل اداره است . امروز شاید حدود 105م م م از این 137 م م م مدیریت شده. در این فضا ، چیزی که علت خشکسالی موضعی در ایران باشد ، باید وزنی در حد 10 الی 30 میلیارد متر مکعب بارش داشته باشد تا بتواند مثلا 3 الی 10 میلیارد متر مکعب آب شیرین در دسترس ما را بدزدد. اصلا این اعداد شدنی و مقدور نیست و گرنه سلطان این فن یعنی امریکا در خشکسالی سالجاریش که 22 ایالت را در برگرفته وبا آن جغرافیای متنوع اقیانوسی ، سراغ تعادل از این سو می رفت.
آنهایی که با واقعیات بارش مصنوعی و توان کشورهای مجاور دور و نزدیکدر بکارگیری این فن آشنا هستند ، چنین ارقامی را در ذهن ندارند. دولت هم بجز ادعای کلی تا امروز ارقام و مستنداتی ارایه نکرده است.
 پس چرا مطرح می کنند؟
روح التزام به کارشناسی در کشور ضعیف شده است. خیلی از موضع گیری هایمان سنجیدگی لازم را ندارد. ازسوی دیگر واقعا کشور در مساله آب ، خشکی و خشکسالی در بن بست کامل قرار دارد. عملکردهایمان اصلا قابل دفاع نیست. هر مسئولی وارد جوابگویی شود ، کلی گرفتار می شود.در این شرایط ، طبعا مسئولین گرایش روانی نسبت به توضیحاتی پیدا می کنند که صورت مساله را به جای دوری پرتاب کند.
مثلا بجای اینکه وضع بازار ارز را معلول تصمیمات سیاسی و اقتصادی خودمان بدانیم و آنها را و تصمیم گیران را مورد رسیدگی قرار دهیم ، ساده تر آن است که آنرا به گردن "مافیای هزار سر بازار" بیندازیم. اینجوری نه لازمست سیاستهای پولی مالی را رسیدگی کنیم ، نه هزینه سنجی تصمیمات سیاسی را روی میز بگذاریم و نه عملکرد بخشهای متعدد حاکمیتی را رسیدگی کنیم. یک جواب گرد می دهیم . یک در صد کارشناسان را راضی نمی کند و لی 99% مردم کوچه و خیابان را راضی می کند.
اینجا هم خوف آنرا دارم که همین طور شود. از فردا که در مورد عدم برخورد با چاه غیر مجاز ، اشکالات ساختار تخصیص آب ، بهره وری کم آب ، خشک شدن ارومیه ناشی از اظافه برداشتها ، افت تولید باغات ناشی از افت کمی و کیفی آب و ... سوال کنی ، یک پاسخ بشنوی که کار کار انگلیسیهاست! نه مساله خشکی و خشکسالی و بحران آبی که اگر جدی به درمانش نپردازیم ، فردای ایران را تباه می کند ، ثمره سوء مدیریت ، بی مبالاتی ، سودجویی کوتاه مدت و امروز بفردا افکندن ما است. اگر فردا نسل ما را برای پایداری در دفاع مقدس به نیکی یاد کنند ، بی تردید در مورد بی مبالاتی در مساله آب و بخطر انداختن کیان ایران در این جبهه شماتت می کنند.

 مساله گندم یک معما شده است. در بهار مسئولین وزارت جهاد از بارندگی خوب ، سال مجدد خودکفایی ، تولید 14 میلیون تنی و امکان صادرات سخن می گفتند. امروز رییس کمیسیون مجلس خبر از واردات 7 میلیون تنی می دهد و گمرک می گوید 5 ماهه اول ، دو نیم میلیون تن واردات داشتیم. بالاخره امسال خودکفاییم یا وارد کننده بزرگ؟

سوال درد ناکی است. مصرف کشور قبل از هدفمندی ده و نیم میلیون تن بود. گفتند هدفمندی مصرف را کاهش داده است. اگر همان مصرف را امروز داشته باشیم ، می باید امسال 4 میلیون تن اضافی داشته و اساسا وارد نکنیم.
با دو مشکل بزرگ روبرو هستیم. اول آنکه آمارها اصلا قابل اتکا نیست. 14 ممکن است 12 یا 10 یا 8 باشد. این فاجعه است. تخمین کشاورزی ممکن اسن 10 یا 20 درصد خطا داشته باشد. ولی 50 درصد خطا یعنی یا عدد سازی بوده یا رمل و اسطرلاب! اگر اشتباه نکنم سال 87 هم همین شد. اول جهاد گفت خودکفاییم وارد نکنید . بعد گفت 2 میلیون تن نیاز داریم. بعد کم کم رفت تا 5 میلیون. فرض کنید در سال 87 یا همین امسال کشور حرف جهاد را باور می کرد و گندم وارد و ذخیره نمی کرد. می فهمید چه می شد؟ بدون نان می ماندیم. در همین فضا در حالی که تامین کود کشور از 7/4 میلیون تن سال 85 به زیر 2 میلیون تن سال 90 سقوط کرده و خاکهای فقیر کشور با بحران تامین مواد مغذی روبرویند ، چطور وزارت جهاد آمار تولید را رو به رشد نشان می دهد ؟ کتاب می گوید هر کیلو کود ازت 10 ال 17 کیلو محصول را بالا می برد. ساده کنیم یعنی کشوری که 7/2 میلیون سقوط مصرف دارد باید حداقل حداقل 27 میلیون تن کاهش تولید داشته باشد!! عددهایمان بدجوری ناخوان است.
دوم آنکه تصمیم گیریهای بزرگ و مهم فنی مملکت را سیاسیون بی توجه به کارشناسی می گیرند. امسال اتاق محاسبه کرد که قیمت تضمینی گندم نمی تواند کمتر از 4800ریال باشد . خبرگان دیگر و خود کارشناسان جهاد هم اعداد نزدیک بما دادند. به دولت مکررا عرض شد. قیمت را 3950 ریال بعد 4200 ریال گذاشتند. کشاورز تحویل نداد. بخش بزرگی از گندم بعلت گرانی جو رفت به خوراک دام. این برای کشور در تحریم ما یعنی اوج نا مدیریت! دولت 3 میلیون تن هم نتوانست جمع کند. چرا چون آن بزرگواری که قیمت را تعیین کرد نه بحرف کارشناسان دولت التفات فرمود نه بحرف سایرین.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: mannane ׀ تاریخ: یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , mannane.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com